.....
سلام! هیسسس ...آخه همه خوابن! الان ساعت 3:53است.رفتم تو رختخوابم تا بخوابم اما خوابم نبرد اصلا هم حوصله درس خوندن ندارم گفتم یه سر بیام تو اینترنت و نینی وبلاگ !یکم از وبلاگها رو دیدم بعد با خودم گفتم بیام برای تو از این روزا بنویسم یه حس خیلی جالبیه خاله شدن! نمیدونم چه شکلی ای ولی سال دیگه این موقع تو در کنار ما هستی. بابایی امروز اومد خونه ما(مامان بزرگت)یه چند دقیقه ای نشست و رفت الان مامان و خاله الهه تو اتاقشون دارن حرف میزنن. وای امتحان ریاضی ام رو خیلی بد دادم فک کنم 16و17بشم.اخه مریض بودم و نتونستم بخونم. امروز کلی عکس از لباسای خوشگل از نت برات سیو کردم و به همه نشون دادم .مامانی میگه بعد از عید برات ...
نویسنده :
خاله ریحانه
16:39