.....
سلام الان ساعت 1:18 شبه و همه بیدارن.من و خاله ها(فاطمه-الهه) و مامانت تو اتاق هستیم و درحال صحبت کردن. مامان بزرگ و بابا بزرگ تو سالن مشغول صحبت هستند . امروز بابایی و عمو(مهدی)خونمون اومدند.راستی امروز خاله(نسرین)زنگ زد و حال تو هم پرسید.خاله خیلی به ما لطف داره و روزی که خبر اومدنت رو شنید با یه کیک خوشمزه به خونمون اومد . شنبه من و خاله فاطمه امتحان فیزیک داریم و تا الان هیچی نخوندیم. معلممون گفته از نیم ترم سختره.و هنوز مریضی ام بطور کامل خوب نشده و به خاطر همین نمیتونم زیاد درس بخونم.قراره شنبه با مامان بزرگ دکتر برم . امشب هوا خیلی سرده و به 5- هم رسیده . دوستت دارم . بای ...
نویسنده :
خاله ریحانه
16:39